اُپرا در عصر جدید
شماری از نسل تازهٔ کارگردانان هنری از زمان خود جلوترند، کارگردانانی صاحب بینش و شیفته سرگرمکردن که می دانند چطور آثار کلاسیک را به زیبایی در جامهٔ مدرن ارائه کنند.
یکی از آنها توبیاس کراتزر است که افسانهٔ فاوست را در اپراخانهٔ باستیل روی صحنه برده است.
تلفیق اپرا و ویدیو و استفاده از روایت های موازی
الکساندر نیف، مدیر اپراخانه ملی پاریس درباره او می گوید: «توبیاس به خوبی درک کرد که میشود یک ایدهٔ امروزی را با فاوست منتقل کرد، یعنی می توان یک معنای امروزی را با موضوع فاوست رساند، ویدئوها همگی بسیار خوب ساخته شده، و درنتیجه مخاطب احساس می کند که این ماجرا حکایت امروز ماست.»
توبیاس کراتزر آلمانی جوایز معتبری را از آن خود کرده و در بسیاری از اپراخانههای دنیا اجرا داشته اما راز موفقیت او داشتن همکاران همیشگی است، یعنی مانوئل براون، ویدئوساز و راینر سلمایر، طراح صحنه و لباس.
کراتزر خود درباره این همکاری می گوید: «درمورد اپرای موسی و فرعون از ابتدا نمیدانستیم که میخواهیم تفسیری سیاسی از آن داشته باشیم، یا آن را به یک خطابه بزرگ ایمانی تبدیل کنیم، شاید موسیقی روسینی همهٔ اینها را از بین ببرد و موضوع اصلا اینها نباشد. اما بالاخره لحظهٔ تعیینکننده میرسد و باید دربارهٔ رویکرد به نتیجه رسید.»
در اجرای اپرای موسی و فرعون اثر روسینی، آنها به سوی بحران پناهندگان پل زده اند، یعنی یک طرف صحنه اردوگاه پناهجویان را روی خاک و ویرانه و خانههای متروکه دیده می شد، و طرف دیگر دفتر یک سازمان حقوق بشری بود که نماد تمدن غرب بود.
صحنه پردازی با توجه به مفاهیم جاری امروز
لیدیا استایر کارگردان هنری مستعد دیگری است که جوایزی را نیز از آن خود کرده. لیدیا که فمینیست و در کار خود پیشرو است از تحریک مخاطب باکی ندارد.
او که یکی از معدود کارگردانان هنری زن در اروپاست می گوید: «در این حرفه اگر زن باشی باید غیر از مردان رفتار کنی، و بدانی که بهخاطر جنسیتت، از بعضی رفتارهایت برداشت متفاوتی میشود، مثلا اگر مردی قشرق به پا کند و بیرون برود ایدئالگراست، اما اگر زن همین کار را بکند هیستریک است، حال آن که این عین همان رفتار است در عین همان وضعیت، بنابراین با گذشت زمان یادگرفتهام که اینها را مهار کنم.»
اپرای «زن بیسایه» اثری چالشبرانگیز و پرنماد است که از کتاب تعبیر رؤیای فروید الهام گرفته است. لیدیا درباره تأثیرگذاری این اپرا می گوید: «نیروی عظیمی در این کار هست. در اپرای «زن بیسایه» حدود ۳۵۰ نفر با هماهنگی کامل با ارکستر کار میکنند تا چیزی بیافرینند که بر شما تأثیر عمیق بگذارد.»
لیدیا استایر مجذوب جابجایی و عناصر متحرک روی صحنه است. او که با فیلمهای موزیکال و نمایشهای برادوی بزرگ شده، درباره هدف کاری اش می گوید: «چیزی بهعنوان صحنهپردازی کلاسیک در کار نیست، باید به این دوره و فشارهای سیاسی روز توجه داشت.»
او همچنین درباره انگیزه کارش می گوید: «هدف این است که تماشاگر را با نوعی زبان بصری به هیجان بیاوریم، و بعد نیشتری به او بزنیم و بگوییم: مگر اینها به نوعی مسایل نیست؟ بنابراین، هر اثری که کارگردانی می کنم باید دربارهٔ خود ما باشد.»
آزمودن مسیرهای نیازموده
سایمون استونِ سوییسی-استرالیایی یک کارگردان هنری برجستهٔ دیگر است. او پیش از آنکه راهی اروپا شود، «بچهٔ پردردسر» تئاتر استرالیا شمرده میشد. او میخواست بازیگران بداههپردازی کنند و وارد فرآیند خلق شوند.
سایمون استون که مهارتش را در نوشتن نمایشنامه، و کارگردانی نمایش، اپرا و حتی فیلم محک زده می گوید: «اگر میخواهید به چیز تازهای برسید، باید به شکلی که برایتان نامعمول است کار کنید. بهنظرم ما هنرمندان چندان خودمان را به چالش نمیکشیم، و خود را در موقعیتی که متخصصش نباشیم نمیگذاریم، من دائم فرمهای مختلف هنری را آزمایش میکنم و خودم را تطابق میدهم.»
این کارگردان جوان معتقد است تنها دلیل این که اپرا هنوز اجرا می شود آن است که داستانش به دنیای امروز ما ربط دارد. او درباره اهمیت موسیقی نیز می گوید: «باید هر موسیقی را چنانکه هست دوست داشته باشی، اگر موسیقی اش را نمی پسندی نباید اپرا را اجرا کنی.»